کتاب سالار زنان ایران، در
414 صفحه به قطع بزرگ، مصور با عکس های تاريخی
بوسیله انتشارات مهر ايران، درسال 1995مريلند، آمریکا منتشر
شده است. کتاب شامل پيش گفتار است و بيست و يک فصل که در واقع
شناسنامه زنان ايران است از دوران آرمانی تا زمان معاصر؛ و شرح
مستندی در نقش زنان در مبارزات ملی، ميهنی، فرهنگی، و تحولات
اجتماعی؛ در سياست و عضويت در احزاب و نمايندگی در مجلس شورای
ملی و سنا؛ در قوه مجريه به عنوان وزير، استاندار، فرماندار،
بخش دار، و شهردار، در خدمات نظامی و نيروهای زمينی، هوائی،
دريائی، چترباز، پليس، و موتور سوار؛ در خدمات ديپلماتيک
ازسفارت و رايزنی و وابستگی؛ در قوه قضاييه: قاضی، وکيل
دادگستری، وعضو شورای داوری و هيات منصفه زنان؛ در خدمات
اجتماعی؛ در سازمان شير و خورشيد سرخ و مددکاری؛ در خدمات
پزشکی، جراحی، پرستاری، مامائی؛ و پيراپزشکی؛ زنان در علوم از
ستاره شناسی، هواشناسی، علوم اتمی تا کامپيوتر و الکترونيک؛
مهندسی؛ سپاهيان دانش و ترويج و خانه داری در روستاها؛ زنان
شاعر و نويسنده و روزنامه نگار؛ قهرمان؛ ورزشکار؛ در هنرهای:
موسيقی، نقاشی، مجسمه سازی، هنرپيشگی، سينما، تئاتر، و راديو و
تلويزيون و اپرا خوانی؛
دختران شايسته
و سالار زنان خانه و کاشانه. در غالب جاها شرح حال همراه با
عکس است.
مولف کتاب،بانو منصوره پيرنيا، با قلمی پر
کار، پژوهشی خستگی ناپذير و امانتی خلل ناپذير، حاصل کار زنان
ايران را با ترتيبی صحيح و روشن بر کاغذ آورده اند وشرح داده
اند که اين شير زنان با چه مشکلاتی رو به رو بوده اند و چگونه
سدهای مخالفت را شکسته اند تا به هدف های عالی خود نايل آيند.
سد اول، سد جهالت بود. و می خوانيم:
"وقتی اولين مدرسه دخترانه در ايران در دست
تاسيس بود، موجی از خشم و نگرانی و مخالفت برخاست و مرتجعين،
آن ها که زن را مرغ پا بسته چهار ديواری خانه می دانستند، حيرت
کنان فرياد می زدند: وا ناموسا! عفت مردم به باد رفت. زن درس
خوانده نانجيب می شود!"
"و باز وقتی چادر و چاقچور، آن ديواره های قفس
و پرده جهل و تاريکی از سر زن ها برداشته شد، باز مرتجعين
فرياد زدند: زن روسياه شد! زن بی عفت و عصمت شد! زن بی چادر
به جهنم می رود!"
"و در اسفند ماه 1342، وقتی زن صاحب حقوق
سياسی شد و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن گرفت و درهای بسته
مشاغل به روی او گشوده شد، باز مرتجعين فرياد کشيدند و به
مخالفت برخاستند... نمیتوانستند باور کنند که زن بتواند روزی
پزشک، مهندس، شيمی دان، فضانورد، يا رياضی دان شود." (ص 284)
"فروغ آذرخشی (1283-1342 شمسی) اولين زنی که
نشان سپاس گرفت، "مدرسه فروغ" را در شهر مشهد در خانه خود
تاسيس کرد. روزی خبر رسيد که مرتجعين در نظر دارند مدرسه را به
آتش بکشند، فروغ و دوستانش مسلح شدند و مدت دو سال مسلحانه از
مدرسه نگهبانی می کردند." (ص 61)
"بدرالملوک بامداد، شاگرد اول دارالمعلمات
(1304) کتابی به عنوان تدبير منزل را ترجمه و تاليف کرد. وزارت
معارف وقت انتشار کتاب را مفيد تشخيص نداد! ولی به دستور رضا
خان سردار سپه، کتاب در چاپخانه قشون چاپ و منتشر شد.
بدرالملوک بامداد چندين کتاب ديگر را نوشت و اولين دبستان
مختلط دختران و پسران را به روش آموزش و پرورش جديد تاسيس
کرد." (ص 62)
جلوه ديگری از زن ستيزی، زندانی کردن زنان است
در چهار ديواری منزل و منع آنان از شرکت در مجامع عمومی و
"دخالت" در "سياست." سالار زنان اين سد را نيز با تشکيل سازمان
زنان شکستند. مولف می نويسد: "گردهمائی سنتی در ايران... خيلی
سريع تبديل به انجمن ها و سازمان های سياسی شد که به روش
"پنهان کاری" اداره می شده است. يکی از گروه های سياسی که به
اتحاديه غيبی نسوان شهرت داشته است، طی نامه ای
که در روزنامه ندای وطن به چاپ رسيده است چنين می نويسد:"... معلوم می شود وکلای ما مجلس را برای تفنن
خاطر خودشان بر پا کرده اند. مجلس، پارلمنت، برای قانون است.
پس کو قانون شما، پس چه شد؟ مجلس سنای شما کو؟ عدليه شما کو؟"
(ص 51)
شرکت زنان ايران در حصول مشروطيت داستان
جداگانه ای است که در کتاب با شرح وافی ثبت شده و در ميان زنان
شهرهای بزرگ به صورت مستند آمده است. می خوانيم که زنان حتی در
مبارزه های مسلحانه شرکت می جستند. روزنامه حبل المتين چاپ
کلکته گزارش داد که: "در زد و خوردهای ميان اردوی انقلابی
معروف ستارخان با لشکريان محمد علی شاه، بين کشته شدگان
انقلابيون، جسد بيست زن مشروطه طلب در لباس مبدل مردانه پيدا
شده است." (ص 56)
چگونگی رسيدن زنان به مقامات عالی سياسی،
اجتماعی، فرهنگی، و هنری در فصل های مختلف کتاب آمده است. غالب
اين پيشرفت ها بعد از 17 دي ماه 1314 بود، يعنی بعد از کشف
حجاب و رهائی زنان ايران از زندان چادر و چاقچور.
از عجائب تاريخ معاصر ايران، يکی اين که در
ظرف چهل سال پس از رفع حجاب، يعنی در سال 1354 (1975 ميلادی)،
کابينه ايران دارای يک وزير زن بود و شش معاون وزارتخانه، و شش
نماينده در مجلس شورای ملی، دو سناتور در سنا، يک استاندار و
يک معاون استاندار و هشت فرماندار و شمار زيادی روسای شهرداری.
تنها در خدمات پزشکی، ايران دارای بيش ازدو هزار پزشک زن بود و
در سال1357 در امتحان وروديه به دانشکده پزشکی، تعداد داوطلبان
دختر بيش از داوطلبان پسر بود!
اين اعجاز پيشرفت فقط در سايه حقوق متساوی مرد
و زن صورت پذير شد، و گرنه مادامی که حقوق زن، نصف حقوق مرد
باشد و حتی خون بهايش نيز به همان قيمت، آش همان کاسه است و
کاسه همان که در پايان سلسله قاجاريه به چشم می ديديم. زن ذليل
و ضعيفه بود و بی سواد و نيمه انسان... جل الخالق!
به جا است که نام برخی از اين نخستين سالار
زنان ايران را به ياد خوانندگان نکته بين ره آورد بياوريم:
دکتر فاطمه سياح: اولين زن ايرانی دارای کرسی
استادی در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران و نخستين زنی که در
سال 1315 به سمت عضويت هيات نمايندگی ايران در جامعه ملل شرکت
جست.
دکتر مهر انگيز دولتشاهی: نخستين زنی که به
سفارت رسيد و سفير ايران در دانمارک شد.
صفيه فيروز: اولين رئيس شورای زنان ايران.
ستاره فرمانفرمائيان: موسس مراکز رفاه خانواده و دانشکده مدد
کاری و خدمات اجتماعی. دکتر سکينه پری: اولين زن جراح. تيمسار
سرتيپ دکتر مرضيه ارفعی: نخستين زن که در نظام به درجه اميری
رسيد. دکتر شمس الملوک مصاحب: اولين بانوی ايرانی که درجه
دکتری در ادبيات گرفت. دکتر ليلی آهی (ايمن): اولين بانوی عضو
شور ای عالی فرهنگ.
دکتر مهر انگيز منوچهريان: نخستين زن ايرانی
که به سناتوری رسيد. پيش از آن کتاب ايشان به نام انتقاد بر
قانون اساسی ايران از نظر حقوق زن جنجالی بر پا کرده بود و
وزارت فرهنگ او را مورد تعقيب قرارداد(!). در مجلس سنا، دکتر
منوچهريان طرح قانون حمايت صغار (کودکان) را ارائه داد که از
سنا گذشت و در مجلس شورای ملی راکد ماند. ولی طرح قانون حمايت
خانواده ايشان با پشتيبانی بی نظير زنان عضو مجلس به تصويب
رسيد و اجرا شد.
دکتر فرخ رو پارسا: نخستين زن ايرانی که به
وزارت رسيد. سابقه تدريس و مديريت و معاونت وزارت آموزش و
پرورش داشت.او نخستين زنی بود که از طرف مردم به نمايندگی به
مجلس شورای ملی رفت. پس از تشکيل جمهوری اسلامی، دکتر فرخ رو
پارسا را محاکمه و محکوم به اعدام کردند. پيامش به فرزندانش
خواندنی است: " من خود پزشک هستم و می دانم مرگ لحظه ای بيش
نيست. با روی باز به استقبال مرگ می روم و حاضر نيستم برای چند
صباحی ديگر زنده ماندن... چادر به سر کنم و پنجاه سال تلاش در
راه آزادی و تساوی حقوق زن و مرد را باچند کلمه "پشيمانم" نقش
بر آب سازم. نه! هرگز حاضر نيستم چادر به سر کنم و نه يک قدم
به عقب برگردم!" (ص 142)
کتاب سالار زنان ايران در واقع شناسنامه زنان
ايران است که به سبک و قلمی رسا نوشته شده و
عکسهای تاريخی آن از سالار زنان ديدنی است. سالار زنانی که در
طول تاریخ و بخصوص در سال های ميان دی ماه 1314 تا بهمن ماه
1357 به چنان پيشرفتی توفيق يافتند. بانو منصوره پيرنيا زحمت
زياد در گرد آوری مطالب آن بر خود هموار ساخته اند و بسيار نيک
از عهده بر آمده اند. جا دارد که اين کتاب زيب کتابخانه هر
خانواده ايرانی باشد تا دريابند که اين "نيمه ديگر "اگر بيش از
آن "نيمه اول" نباشد، کم از آن نيست. |